ایام

یک مشت حرفِ پَرت و تباه

ایام

یک مشت حرفِ پَرت و تباه

آیین رقص بر روی تابه‌های بیابان تمام شد.

اگر زمان محلت دهد این صفحه‌ را از بین می‌برم.

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۴/۰۸
    ق
  • ۹۸/۰۲/۰۵
    هم
آخرین نظرات

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

چهره‌ها

جمعه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۵۲ ق.ظ
یک چهره، بدون هیچ احساسی، حرفی، نگاهی، معنایی به آینه زل زده ست
یک چهره در آینه کلمات سیاه را می‌گریَد، به دیگری زل زده.ست.
_


یک چهره، با لبخندی، مات، مسکوت، به آینه زل زده ست
یک چهره، کفِ دستْ آغشته ست به جیوه بر شیشه می‌فشارد
دندان‌هایش را روی هم گذاشته‌ست، می‌فشارد
مار‌های کوچک سیاه از دهان‌اش بیرون می‌ریزند، کلمات قرمز از چشمان‌اش
به خودش بیرون‌ از آینه نگاه می‌کند.
  • فاطمه کریمی

ده بهمن

پنجشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۰۱ ق.ظ
من حتی اگر خودم را هم ریشه کن کنم، ترس را نمی‌توانم، ترسِ زاده شده با من را، ترسِ فاجعه ساختن و آزار کَسان‌ام را نمی‌توانم ریشه کن کنم. من با چهره‌ی غمگینی خانه را ترک کردم. مادرم از دیروز هزار بار معذرت خواسته ست. مدام فکر می‌کند و گمان می‌کند کاری کرده ،معذرت می‌خواهد. ما چند تا خواهر بودیم که با مادرمان توی اتاق مانده بودیم. هیچ نمی‌گفتیم. گوش می‌دادیم. ما از همان روز ها و قبل تر شاید، هیچ نگفتیم‌. و کاش من آن بار آخر را هم لال می‌شدم، کاش دو سال پیش هم لال می‌شدم که اینطور کسی که با صدایی که می‌گریَد لالایی خوانده بود برایم را بیمار نکنم.
ما ترسیدیم و سکوت کردیم. حقیقت مخدوش شد، دروغ شد و توی سینه‌ی مان ترکید و هر کدام‌مان جایی از زمان کنار خیابانی از شهری سرفه‌های خالی از استفراغ را از معده‌هایمان دفع کردیم.
و اینطور شد که ترسیدیم خلافِ میل‌مان را به جای سرفه، حرف کنیم.برای همین همه چیز تکرار شد، بزرگسال شدیم و تمامِ زمان در شمایل مختلف تکرار شد.
مثل حالا، مثل سال پیش. مثل تمام من. مثل خواهرم که ده سال طول کشید تا بگوید او را دوست ندارد. ده سال.
  • فاطمه کریمی