لرزش
دستانش را بهم قفل میکرد، و فکاش را روی هم فشار میداد، لرزش ساکن میشد.
اما مدتی بعد، از همان شصت شروع میشد تا دندانِ آخر
یک روز همین که انگشت شصت شروع کرد به لرزیدن، یک چاقو برداشت و سریع زد روی بنِ انگشتِ شصت و قطعاش کرد و معلوم نشد که انگشت به کجا پرید، اما از بنِ انگشت به جای خون، موریانه بیرون ریخت.
تمامِ موریانههای تناش از بنِ انگشت بیرون ریختند
بعد چهارطاق بدون انگشتِ شصت روی زمین دراز کشید و نفساش را بیرون داد.
۲۵ مرداد
امروز دستهام به غایت روی بندری high بودند
از شصت تا دندانِ آخر
- ۰ نظر
- ۲۵ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۳۶