زن
جمعه, ۲۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۲:۵۳ ب.ظ
یک آبادی بود که فقط با یک زن آبادی شده بود
زن هر شب قبل از خواب، موهایش را از بیخ کوتاه میکرد و بعد صبح که میشد برای رهگذرهای احتمالی نان میپخت، از چاه آب می کشید، و از گاو شیر میدوشید و سرِ راه می گذاشتشان.
تمام ِ آبادی را آب و جارو می کرد، اما هیچ کسی نمیآمد و نمی گذشت، شیرِ گاو خراب میشد و نان خشک میشد. موهایش مدام بلند میشدند و او هر شب پیش از خواب آنها از بیخ کوتاه می کرد
اما یک شب یادش رفت موها را ببرد
موها رشد کردند و دور گلویش پیچیدند و خفه اش کردند
زن هر شب قبل از خواب، موهایش را از بیخ کوتاه میکرد و بعد صبح که میشد برای رهگذرهای احتمالی نان میپخت، از چاه آب می کشید، و از گاو شیر میدوشید و سرِ راه می گذاشتشان.
تمام ِ آبادی را آب و جارو می کرد، اما هیچ کسی نمیآمد و نمی گذشت، شیرِ گاو خراب میشد و نان خشک میشد. موهایش مدام بلند میشدند و او هر شب پیش از خواب آنها از بیخ کوتاه می کرد
اما یک شب یادش رفت موها را ببرد
موها رشد کردند و دور گلویش پیچیدند و خفه اش کردند
- ۹۷/۰۷/۲۰